سبک پست امپرسیونیسم Post Impressionism
اصطلاح پست امپرسیونیسم، نخستین بار توسط راجر فرای درسال 1910 در نمایشگاهی در نگارخانه گرافتن لندن مورد استفاده قرار گرفت. او این نمایشگاه را “مونه و پست امپرسیونیستها” نام نهاد (8 نوامبر 1910 تا 15 ژانویه 1911)، نام زیرکانهای که شبیه به نام شناخته شده “ادوارد مونه” بود و هنرمندان جوان فرانسوی که هنوز آثارشان در همه بخشهای انگلستان شناخته نشده بود را در کنار نام مونه قرار میداد.
در این نمایشگاه، نقاشانی چون ونسان ونگوگ، پول سزان، پول گوگن، جورج سورا، آندره دورا، موریس دو ولمنک، اوتون فریه و مجسمه ساز، اریستید میو شرکت داشتند. رابرت روزن بلوم میگفت: ” پست امپرسیونیست ها احساس میکردند که باید با تکیه بر اصول پایهای امپرسیونیسم، عوالم شخصی را به تصویر بکشند.”
فرا امپرسیونیستها، ایدههای امپرسیونیستها را در مسیرهای جدیدی قرار دادند. واژه post Impressionism نشان میدهد، که آنها علیرغم پیوندی که با ایدههای اصلی امپرسیونیستها دارند، فراتر میروند و از گذشته به آینده قدم میگذارند
«پست امپرسیونیسم» را «ادراک گرایی الحاقی » هم خوانده اند. نقاشان امپرسیونیست کوشیدند که مرزهای تازه ای را در هنر نقاشی به وجود آورند. لیکن این کوشش، کوشش جمعی و برای هدفی خاص نبود. بدین جهت مکتب پست امپرسیونیسم را مرحله ای الحاقی از همان تحول امپرسیونیست ها تلقی می کنند.
از آنجاييكه فرا-واکنش گراها، گروههای انتخابی از هنرمندان بودند و به همین دلیل نمیتوان، ویژگیهای یکدست و گستردهای برای آنها ذکر کرد. در واقع، هر هنرمند یکی از جنبههای امپرسیونیسم را انتخاب میکرد و به بزرگنمایی آن میپرداخت.
به عنوان مثال، ونسان ونگوگ گرایش های اکسپرسیونیستی را درآثارش نشان داد و به تشدید رنگهای زنده سبک امپرسیونیسم پرداخت و از آنها به صورت غلیظ در تابلوهای نقاشی خود استفاده کرد (ما به آن، شیوه رنگزنی غلیظ میگوییم). ونگوگ با حرکات سریع قلم موی نقاشی، حالات هیجانی و احساسی را به نمایش میگذاشت، از این رو او را شاخهای جدید از امپرسیونیسم و یکی از طرفداران اکسپرسیونیسم میدانند (سبکی سرشار از محتوی احساسی(. وي با قلم زنی های دیوانه وارش برسطح بوم، بیانگر جنون و عصیان عصر خویش شد.
ژرژ سورا، با شیوه «دیویز یونیزم» یا نقطه پردازی ، جنبه های علمی و فیزیک رنگ را وارد عالم نقاشی کرد. شیوه استفاده او از قلم مو مثل امپرسیونیستها بود و آن را سریع و شکسته حرکت میداد و به این ترتیب میلیونها نقطه رنگی و یا به عبارتی اثری به سبک پوانتیلیسم پدید میآورد.
پول سزان، نیز نمونه دیگری است که تفکیک رنگی موجود در امپرسیونیسم را به تفکیک صفحات رنگی ارتقا داد.
خصوصیات مکتب پست امپرسیونیسم:
الف : پیروان پست امپرسیونیسم درصدد پیشبرد انقلاب مانه و ادامه سبک امپرسیونیسم بودند.
ب : همانند نقاشان امپرسیونیست همچنان تجربیات معطوف به رنگ و نور را درآثارشان ادامه دادند.
ج : از لحاظ شیوه های بیان در نقاشی ، هریک از هنرمندان مکتب پست امپرسیونیسم، روش خاص (سبک ) خود را درآثارشان ارائه دادند. گروهی برساختار و سازماندهی عوامل متشکله آثار خویش تأکید داشته وبه هندسه اثر ومسائل مربوط به قوانین ریاضی وتعادل و تناسب ونظم و هماهنگی سطوح و فرمها می پرداختند وگروهی دیگر هم بدون اعتنا به طراحی و ساختمان فرمها، آزادانه تجربیات رنگینی را می آفریدند.
د. هنرمندان این مکتب پایه گذار مکاتب نقاشی فوویسم، کلاسیک نو، کوبیسم، سمبلیسم و آبستره شدند.
ویژگیهای سبک امپرسیونیسم:
به تعبیر برخی از مورخان، هنر افرادی همچون ادوارد مانه و دیگر طرفداران امپرسیونیست،
در واقع با به کار گرفتن سبک و شیوه خود در عرصه هنر، گویا این پرسش را مطرح نمودند که آیا آنچه را ما میبینیم، به این که چگونه آن را میبینیم، بستگی دارد؟
در واقع امپرسیونیستها همانند رمانتیستهای پیش از خود، با دلدادگی به احساسات و عواطف درونی، تنها به حکایتگری و توصیف منفعلانه عالم خارج بسنده ننمودند، بلکه عالم خارج و واقعیت را از منظر و نگاه هنرمند و دریافت او از عالم واقع ترسیم کردند به طوری که به تعبیر گاردنر، امپرسیونیستها به یک معنا نوعی «امپرسیونیسم ناتورالیستی» را مطرح کردند؛ با این استثنا که این بار هنرمند سوبژکتیویست در درک خود از عالم خارج، به حس بصری بیش از ادراکات و تخیلاتش، تکیه میکند.
post-Imperssionism در قرن 19، آغاز حرکتی به سوی سوبژکتیویسم بود که هر چه به سوی جلوتر پیش میرویم و به قرن 20 نزدیک میشویم، به سوی هنر انتزاعی و نارئالیستی پیش میرود؛ به گونهای که هنرمند در خلق اثر هنری، به سمت ترسیم عالم درون و جهان خویشتن میرود و از عالم عینیت فاصله میگیرد و این فاصله را به جهت بها دادن به ابداع، نوآوری و خلاقیت میپذیرد.
نگاهی به سبکهای هنری قرن بیستم، به ویژه پس از سبک فوویسم، تأیید این امر است که با وجود آن که پست امپرسیونیسم در آغاز با وفاداری به عالم رئالیسم آغاز شد، اما به تدریج به سبکهایی همچون هنر انتزاعی، اکسپرسیونیسم انتزاعی، و هنر مفهومی منتهی شد، که ردپای فضای درونی هنرمندان وفادار به این سبکها، بیش از ردپای عالم واقعیت احساس میگردد.
یکی از ویژگیهای مورد توجه پست امپرسیونیستها در نقاشی و مجسمهسازی، به کارگیری نور و ترسیم عالم خارج در لحظههای آنی است. در واقع، گاهی اگر یک منظره، رودخانه و یا هر صحنه طبیعی در تاریکی شب یا ابتدای روز و یا در زمان تابش نیمروزی خورشید دیده شود، به نظر میرسد که تصویر یکسانی از آنان حاصل نمیگردد و حتی شاید تصور شود که تصاویر این منظرهها متفاوت هستند. بدیهی است که گاهی یک صحنه طبیعی در هنگام تابش نور شدید، ویژگیهایی را مییابد که منحصر به فرد است و اثر با آن ویژگی، نمای خاصی را مییابد.
از این رو، هنرمندان فرا-برداشت گرا در آثار خود از نورپردازی استفاده میکردند و با استفاده از رنگهای روشن، این روشنایی حاصل از نور را به خدمت میگرفتند. آنان ضربات سریع قلممو و رنگهای روشن را مورد استفاده قرار میدادند و رنگهایی همچون خاکستری، سیاه و قهوهای را از طیف رنگها خارج نموده و از رنگهای زرد، سبزآبی، قرمز و نیلی استفاده مینمودند، به گونهای که استفاده از این رنگهای روشن و تلالو یافته در نور خورشید، فضای خاص، با نشاط و شاد را در آثار آنان دامن زده است.
هنرمندان فرا-برداشت گرا میکوشیدند در ترسیم مناظر طبیعی، آن لحظههایی را که شرایط جوی و نور خورشید حالت خاصی را به طبیعت میدهد به نمایش گذارند و همچون عکاسی که ممکن است، ساعتها به انتظار بنشیند تا لحظه طلوع خورشید را صید کند، در انتظار لحظههای نابی بودند تا بتوانند مناظر را در نور خاصی به تصویر کشند. استفاده از نور در آثار آنان امری تفکیکناپذیر است و ادوارد مانه میگفت که بازیگر اصلی در نقاشی نور است، و هنرمند تصاویر را در دریایی از نور و هوا به مخاطبان و بینندگان خود القا مینماید، به طوری که آنچه نور بر ما آشکار میسازد جنبهای تنها تصادفی و لحظهای پیدا میکند. با وجود بازنمایی و واقعگرایی در آثار پست امپرسیونیستها، ضبط فوری و آنی ارتعاشات حاصل از نور در طبیعت، در آثار آنان به چشم میخورد . در این باب گفته شده است که کار امپرسیونیستها ثبت تحریک عصب بینایی حاصل از نور است.
مهمترین ویژگیهای سبک پست امپرسیونیسم:
1- دریافت آنی و مستقیم از طبیعت که احساس برانگیز باشد؛
2- الگوی لحظهای نور و بازی نور خورشید؛
3- ادراک مستقیم بصری و تحریک بصری به وسیله نور؛
4- تصویر عالم واقعیت بر اساس گزینش و نگرش به آن، از منظر انسانی؛
5- طرد رنگهای تیره و استفاده از رنگهای روشن؛
6- ثبت عالم واقعیت در لحظهای گذرا، آنی و ناپایدار؛
7- تأثیرگذاری، گزینشگری و حضور هنرمند در ترسیم عالم واقعیت (در رئالیسم کوربه، هنرمند آنچه را وجود دارد، تصویر میکند اما در رئالیسم امپرسیونیسم، هنرمند آنچه را که در یک لحظه خاص از واقعیت احساس میکند و یا به تعبیری آن را مییابد، به تصویر میکشد).
هنرمندان پست امپرسیونیسم علاوه بر خلق اثر هنری در عرصه نقاشی، در حوزه مجسمهسازی نیز به فعالیت پرداختند، هنرمندانی همچون رودن پیکرهساز، کلودل و روسو و یا هنرمندان نقاش ـ پیکرهسازی همچون دگا و رنوار ویژگیهای هنری امپرسیونیستی را در عرصه مجسمهسازی نیز به کار بستند. رودن که مهمترین مجسمهساز امپرسیونیست تلقی میگردد، تنها در بخشی از آثار خود بر اساس این سبک کار نموده است و ویژگیهای امپرسیونیستی همچون سایه ـ روشن، سرعت عمل، حرکت و استفاده دقیق از لحظات آنی و گذرا را در مجسمههای خود به نمایش گذارده است
تفاوت امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم :
امپرسیونیسم، نقاشی است که با حرکات سریع قلم آفریده میشود، معمولا از روی طبیعت کشیده میشود و به تصویر کشیدن تغییرات روشنایی در طول روز، بخش مهمی از آن است.
در پست امپرسیونیسم برای نشان دادن احساسات و حرکات، از رنگها و شکلهای رسا، بدون هیچ محدودیتی استفاده میشود. در این سبک، برخی ویژگیهای امپرسیونیسمها، مثل بررسی افکتهای نوری و اصول خیالی سبک ناتورالیسم یا طبیعت گرایی کنار گذاشته میشوند
گردآورنده و مترجم: سيد سلمان زيدي
منابع:
– كانون فرهنگي آموزشي قلم چی – زهرا رستمی
– ویکیپدیا
– اينترنت