خوش آمدید

سنگ فايدرياد 1958- آلكوس كانتوپاولوس
سنگ فايدرياد 1958- آلكوس كانتوپاولوس - آبستره

آبستره هنر انتزاعی Abstract

یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر «آبستره» بود.

آبستره در معنای عام، جدا کردن صفت با خاصیت مشترک میان چند چیز، و تاکید بر این وجه مشترک است. به عنوان مثال، می توان دایره را صورت انتزاعی تمامی چیزهای گرد دانست.

عدهای لغت «آبستره» را به معانی «انتزاع و تجرید» تعبیر و معنی میکنند، و معتقدند که کلیه آثار انتزاعی و تجریدی، معنی ترجمه شده ای از کلمه آبستره هستند.

در حالیکه چنین نیست؛ بلكه، میتوان گفت هنر «آبستره» به آنگونه آثاری گفته میشود که بسیار مجهول و نامحسوس و غیر قابل پیشبینی و به دور از انتظار مخاطبان است.

در این خصوص یکی از معروفترین مفسرین و مبلغین هنر آبستره «میشل سوفِر» فرانسوی گفته است: «من هنری را آبستره مینامم که یادآور هیچگونه واقعیت شکلی نباشد، حتی اگر نقطه ای باشد که هنرمند از آن آغاز به کار کرده باشد.»

آبستره به هنری اطلاق می شود که هیچ صورت یا شکل طبیعی در جهان در آن قابل شناسایی نیست و فقط از رنگ و فرم های تمثیلی و غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره می گیرد.

این اصطلاح در معنای وسیعش میتواند به هر نوع هنری اطلاق شود که اشیا و رخدادهای قابل شناخت را بازنمایی نمیکنند، ولی عموماً به آن گونه از آفرینش های هنر مدرن اطلاق میگردد که از هر گونه تقلید طبیعت یا شبیه سازی آن، به مفهوم مرسوم آن در هنر اروپایی، روی میگردانند.

سنگ فايدرياد 1958- آلكوس كانتوپاولوس
سنگ فايدرياد 1958- آلكوس كانتوپاولوس - آبستره

اساس هنر تجریدی (آبستره) در حقیقت این اعتقاد است که ارزش های جهانشناختی در رنگ و شکل خلاصه می شود، و به طور کلی ربطی به مضمون نقاشی یا پیکره سازی ندارد (نقاشی می تواند ترکیبی از خطوط افقی و عمودی و سطوح یک دست رنگی باشد لزوم داشتن شکل مشخص و همه فهمی نیست).

کلیهٔ آثار آبستره از نوع نقاشی، صرفاً برای دیدن و تماشا کردن و از نوع آثار حجمی، صرفاً برای لمس کردن، نه برای لذت بردن و به خاطر سپردن، ساخته میشوند؛بنابر این هیچیک از مخاطبان نباید در مواجههٔ این آثار انتظار رؤیت یک صفت اخلاقی یا یک فضیلت معنوی را داشته باشند؛ زیرا هنرمندان اینگونه آثار بدون در نظر گرفتن هیچگونه قصد و موردی به خلق آن دست میزنند به همین دلیل آثار آبستره هرگز مشمول نقد منطقی نمیشوند، چون از یک ذهن و فکر منطقی تراوش نکرده اند که انتظار چنین نقدی از آنان برود.

هنر انتزاعی از زبان بصری شکل ، فرم ، رنگ و خط برای ایجاد ترکیبی استفاده می کند که ممکن است، با درجاتی از استقلال از منابع بصری، در جهان وجود داشته باشد.

هنر غربی ، از دوره رنسانس تا اواسط قرن نوزدهم ، با منطق چشم انداز و تلاش برای بازتولید یک توهم از واقعیت قابل مشاهده استوار بود.

اکنون دیگر هنرهای فرهنگ های دیگر، به غیر از اروپایی، در دسترس هنرمندان قرار گرفته بود و روش های جایگزینی برای توصیف تجربه بصری را، به هنرمند نشان می داد.

در اواخر قرن نوزدهم بسیاری از هنرمندان نیاز به خلق نوعی جدید از هنر را احساس می كردند كه تغییرات اساسی در فن آوری ، علم و فلسفه را در بر بگیرد.

منابعی که هنرمندان از آنها استدلال های نظری خود را می گرفتند متنوع بود، و مشغله های اجتماعی و فکری را در تمام زمینه های فرهنگ غربی در آن زمان را، منعکس می کرد.

بدون عنوان- لي يوان 1962- انتزاعی
بدون عنوان- لي يوان 1962-آبستره

هنر انتزاعی ، هنر غیر فیگوراتیو ، هنر غیر عینی و هنر غیر نمایندگی، اصطلاحاتی هستند که به طور نسبی با یکدیگر مرتبط هستند. با اینکه آنها مشابه هم هستند ، اما شاید معنای یکسانی نداشته باشند.

انتزاع بیانگر دور شدن از واقعیت در به تصویر کشیدن تصاویر در هنر است.

این دور شدن از نمایش دقیق، می تواند جزئی ، جزئی یا کامل باشد. انتزاع در امتداد یک پیوستار وجود دارد.

می توان گفت حتی هنری که بالاترین درجه را برای صعود دارد ، حداقل از لحاظ نظری ،انتزاعی است ، زیر،ا بازنمایی کامل، احتمالاً بسیار دست نیافتنی است.

میتوان گفت که آثار هنری وقتیکه آزادی می گیرند ، به عنوان مثال رنگ و فرم را به روش های قابل مشاهده تغییر می دهند ، تا حدی انتزاعی هستند.

انتزاع کامل، هیچ اثری از هرگونه اشاره به هر چیز قابل تشخیص، ندارد.بعنوان مثال ، در انتزاع هندسی بعید است که اشخاصی به موجودات طبیعت گرا مراجعه کنند.

هنر مجازی و انتزاع کامل، تقریباً از یکدیگر جدا هستند. اما هنر مجازی و بازنمایی (یا واقع گرایانه) اغلب شامل انتزاع جزئی است.

بدون عنوان- بن نيكلسون - Abstract
بدون عنوان- بن نيكلسون - آبستره

انتزاع هندسی و انتزاع غنایی

انتزاع هندسی و انتزاع غنایی اغلب کاملاً انتزاعی هستند. از جمله جنبشهای هنری بیشماری که انتزاع جزئی را در خود مجسم می کنند ، به عنوان مثال فاویسم است که در آن رنگ به طور آشکار و عمدی نسبت به واقعیت تغییر می یابد ، و کوبیسم ، که به طور آشکار اشکال موجودات واقعی زندگی را به تصویر می کشد.

بیشتر هنرهای فرهنگ های قبلی – نشانه ها و علائم روی سفال ، منسوجات ، و کتیبه ها و نقاشی های روی سنگ – از اشکال ساده ، هندسی و خطی استفاده می کردند که ممکن است یک هدف نمادین یا تزئینی داشته باشند. در این سطح از معنای بصری است که، هنر انتزاعی ارتباط برقرار می کند.

بدون خواندن آن می توان از زیبایی خط چینی یا خط اسلامی لذت برد.

در نقاشی چینی ، انتزاع را می توان در نقاش سلسله تانگ ، وانگ مو جستجو کرد ، که به گفته وی ، سبک نقاشی با جوهر پاشیده را اختراع کرده است. با اینکه هیچ یک از نقاشی های او باقی نمانده است ، این سبک به وضوح در برخی از نقاشی های سلسله آهنگ دیده می شود.

نقاش بودایی چان ، لیانگ كای، c.1140–1210) از این شیوه برای نقاشی در “جاودانه در جوهر پاشیده شده” استفاده كرد كه در آن نمایش دقیق برای افزایش خودبه خودی مرتبط با ذهن غیر منطقی روشنفكران قربانی می شود.

یک نقاش فقید آهنگ به نام یو ژیان ، متبحر به آیین بودایی تیانتای ، مجموعه ای از مناظر جوهر پاشیده را ایجاد کرد که در نهایت به بسیاری از نقاشان ذن ژاپنی الهام گرفت. نقاشی های او کوه های بسیار مه آلود را نشان می دهد که اشکال اشیاء به سختی در آنها دیده می شود و به شدت ساده شده است. این نوع نقاشی توسط Sesshu Toyo در سالهای بعد ادامه یافت.

هنرمندان آبستره ساز هرگز نمیدانند که (چرا و چگونه) به این اثر رسیدهاند؛ ولی هنر انتزاع و تجرید، دارای هدف و مقصودی کاملاً معنیدار، و غایتی اخلاقی-انسانی است.

آبستره،کاندینسکی - توافق متقابل - 1942
آبستره،کاندینسکی - توافق متقابل - 1942

«انتزاع» مصدر اسم فاعل منتزع بوده و به معنی «جدا شدن و خلاصه شدن» است، از همین رو با معنی تجرید میتواند مفهوم نزدیک داشته باشد؛ چون تجرید نیز به معنی «مجردشدن، رها بودن و تنهایی جستن» است و به لحاظ اخلاقیات انسانی هنر انتزاعی دارای غایات انسانی بوده و پویشی هدفمند دارد.

باید یادآور شوم که هنرهای انتزاعی و تجریدی (آبستره)، از جمله آثار مادی بوده به همین لحاظ، دنیوی بودن اینگونه آثار کاملاً مشخص و معلوم است. در کل، هنرهای انتزاعی به آثاری گفته میشود که قصد دارند فرم یا شکل مورد نظرشان را تا به حدی خلاصه و تجزیه کنند که از اسم اصلی آن شىء دور نشوند و قبل از اینکه آن شىء مورد نظر به نهایت خلاصه شدن برسد، دست از کار میکشند و دیگر آن شىء را خلاصه و تجزیه نمیکنند.
دورهٔ ابتدایی آن از سال 1910.م آغاز شد و تا سال 1916.م ادامه یافت. در این مرحله هنر آبستره شامل یک روند ضد طبیعت بود. دورهٔ بعدی از سال 1917.م شروع گردید و با جنبش «دستایل هلند» همراه شد و تا به حال راه ویژهٔ خود را پیموده است.

اولین اثر نقاشی آبستره

اولین اثر نقاشی آبستره در سال 1910.م توسط هنرمندی روسی به نام «واسیلی کاندینسکی» (1866-1944 م.) بهوجود آمد

این اثر بوسیلهٔ آبرنگ با سطوحی رنگین و با حالتی دینامیک، بدون توجه به جنبهٔ نمایشی آنها کشیده شده است.

در همین سال کاندینسکی کتاب معروف خود به نام «روحانیت در هنر» را به منظور توجیه کردن نکات استتیکی، جهت یابی جدید هنر نقاشی، به رشتهٔ تحریر در آورد. این اولین کتابی بود که در زمینهٔ هنر آبستره نگاشته شد.

چیزی که کاندینسکی را متوجه هنر آبستره نمود، ابتدا یک دامن خوشرنگ و سپس یکی از تابلوهای خودش بود که تصادفاً به صورت وارونه در کنار کارگاهش قرار داشت. تحت این شرایط کاندینسکی در نگاه اول با تابلویی روبرو گردید که دارای رنگآمیزی جالب و چشمگیری بود و وی قبلاً آن را نمیشناخت. همین تابلو وارونه، نکته اصلی هنر آبستره را برایش روشن کرد

پس او چنین نتیجه گرفت که در یک تابلو رنگها و فرمها هستند که به صورت مجرد نقش اصلی را ایفا میکنند.

انتزاعی ،جين هليتون - مفهوم - 1934
آبستره،جين هليتون - مفهوم - 1934

اما آنچه که موجب کشف اصول زیباییشناسی توسط کاندینسکی گردید، مطالعات و جستجوهایش در زمینهٔ موسیقی بود.

وی اولین طرح های خود را با نام «بدیهه سرایی» و آثار کاملترش را تحت عنوان «ترکیب» نامگذاری کرد.

آثار نقاشی کاندینسکی بسیار متنوع و به شکلهای متفاوتی عرضه شدهاند. آثارش در ابتدا برای بیننده دارای ارزش نمایشی است و سپس با ارزش ساختمانی جلوه میکند. زیرا بوسیلهٔ شکلهای کوچک هندسی پوشیده از رنگهای شدید به وجود آمده اند؛ لذا از نظر بصری مانند اشیای قیمتی بنظر میآیند.

کاندینسکی از نقاشانی بود که گرایش های عرفانی داشت و تمام کوشش هایی را که انجام می داد تحت شعاع انگیزه های ضد ماده گرایی او قرار می گرفت. او بارها در نوشته هایش، از روح شرقی، خاطرات سرزمین خود و فضای رنگین و عرفانی کلیسا ها نیز افسون تصاویر اولیأ سخن رانده است.

آبستره در هنر شرق

در هنر شرق،خصوصیاتی نهفته است که می توان آنها را با هنر انتزاعی کاندینسکی مقایسه کرد.

در نقاشی چین و ژاپن علی رغم توجه بیش از حد نقاشان به طبیعت، گرایش های انتزاعی مشهود است. به همین نحو در اکثر نقوش و رنگ های هنر ایران خواه هندسی و یا گیاهی و به خصوص مینیاتور ایرانی می توان ویژگی های هنر های انتزاعی را دید.

باید اضافه کنیم که در هنر اسلامی جنبه دیگری بر خصوصیات انتزاعی نقش و رنگ غلبه دارد و آن ساحت معنوی هنر اسلامی است که زیبایی را وسیله درک و فهم حقیقت و آن را معراجی بسوی عالم معنی دانسته اند.این جنبه، بعد معنوی و محتوای عمیق آثار هنری اسلام است که در ورای نقش ها و رنگ ها جا دارد و طبیعتاً معیار های دیگری را که در خور آن باشد برای ارزیابی می طلبد.

جين آرپ - بدون عنوان
آبستره،جين آرپ - بدون عنوان

تئوری هنر کاندینسکی

برای فهمیدن تئوری هنر کاندینسکی (آبستره کاندینسکی)، لازم است که نخست مفهوم کار هنری را که مورد توجه اوست بشناسیم. و هدف او را از اقدام به کار هنری در نظر داشته باشیم.

به نظر او: “اثر هنری از دو عنصر تشکیل می شود: درونی و بیرونی؛

عنصر درونی هیجان(عاطفه) روح هنرمند است. این هیجان خاصیت آن را دارد که هیجان مشابهی در شخص نگرنده پدید آورد.” روان، به لحاظ آنکه با تن ارتباط دارد، بواسطه حواس- چیزی که احساس می شود، بر انگیخته می شوند، بدینگونه چیز احساس شده حکم پل را دارد، بدین معنی که رابطه فیزیکی بین عناصر غیر مادی- که عبارت است از عاطفه هنرمند- و مادی وجود دارد، که منتج می شود به یک اثر هنری. نیز آنچه حس می شود پلی است از مادی (هنرمند و اثرش) به غیر مادی(هیجان در روان نگرنده)

کاندینسکی -نقاشي با نقطه قرمز 1914
آبستره، کاندینسکی -نقاشي با نقطه قرمز 1914

توالی قضیه بدین صورت است:

هیجان(در شخص هنرمند)- امر حس شده- اثر حس شده- هیجان(در شخص نگرنده). تا آن درجه که اثر هنری موفقیت آمیز باشد، دو هیجان فوق مشابه و همطراز خواهند بود. از این حیث نقاشی هیچ فرقی با یک ترانه ندارد، هر کدامشان وسیله برقراری ارتباط است. عنصر درونی (هیجان) باید وجود داشته باشد؛ در غیر این حالت، اثر هنری قلابی است. عنصر درونی، شکل اثر هنری را تعیین می کند.

کاندینسکی دربارهٔ اثر هنری چنین استدلال نموده است که «رنگ» و «شکل» فی نفسه عنصرهای زبانی را تشکیل میدهند که برای بیان (عاطفه)، کافی اند و اینکه به همانگونه که صورت موسیقایی مستقیماً بر روان اثر میکند، رنگ و شکل نیز همان کیفیت را دارد. تنها نکتهٔ لازم این است که رنگ و شکل را باید به حالتی ترکیب کرد که به حد کفایت، عاطفهٔ درونی را بیان کند و به حد کفایت آن را به نگرنده انتقال دهد.

ضرورتی ندارد که به رنگ و شکل «نمود جسمیت» یعنی جلوهٔ اشیاء طبیعی را بدهیم. خود شکل، مبیّن معنی درونی است که متناسب با رابطهٔ هماهنگ آن با رنگ، دارای درجات شدت و ضعف است.

هيلما اف كيلنت - هرج و مرج - 1906
آبستره، هيلما اف كيلنت - هرج و مرج - 1906

انواع هنر آبستره

هنر آبستره را که با هر گونه نمایش واقعی از موضوعات، سر ستیز دارد میتوان به دو نوع تقسیم کرد:

نوع اول

شامل آثار هنرمندانی میشود که صرفاً به رنگ و فرم توجه دارند و این دو عنصر تجسمی را تنها به خاطر جلوههای مجرد آنها بکار میگیرند.

در تابلوهای این نقاشان، اشکال و نقوش هیچگونه شباهتی با نمونه های طبیعت و عالم واقع آنها ندارند. رنگها نیز از رنگهای طبیعت پیروی نمیکنند و از رنگ تنها به خاطر خود رنگ و از فرم صرفاً به خاطر فرم استفاده میشود.

نوع دوم

شامل آثار نقاشانی است که رنگ و فرم را علاوه بر جلوه های مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها بکار برده اند.

در این روش رنگها و فرمها بدون آنکه موضوع یا شیء را به نمایش در آورند، حالات عاطفی خاصی را برای بیننده ایجاد میکنند. چنانچه مثلاً رنگ قرمز و نارنجی میتوانند برای انسان حالات هیجان و شور و التهاب ایجاد کنند و برعکس، رنگهای سبز و آبی آرامش بخش و تسکین دهنده هستند، فرمها نیز به نوبهٔ خود چنین حالات روانی ایجاد میکنند. این قبیل آثار را به نام «آبسترهٔ اکسپرسیونیسم» مینامیم.

بداهه سازی کاندینسکی، طلیعهٔ هنر غیر رسمی (Informal) عصر حاضر است (از 1945 به بعد) و ترکیب بندی های او درآمدی بر هنر کنستراکتیویسم (Constructivism) میباشد.

در سال 1912ميلادي «کوپکا» هنرمند چکوسلواکی نیز آثار آبسترهٔ خویش را به نمایش در آورد. وی از اولین نقاشانی بود که با الهام از موسیقی به نقاشی پرداخت و لذا برخی از تابلوهای خود را به نامهای «فوگ قرمز و آبی رنگ مایههای گرم» نامید. او در حدود سال 1920.م با همکاری چند هنرمند دیگر از جمله «بلان گاتی» و «والنسی» گروهی را تشکیل داد.

هيلما ام كلينت - گندم و افسنطين - 1922
آبستره، هيلما ام كلينت - گندم و افسنطين - 1922

از نقاشان دیگر که با گرایش به سوی هنر آبستره آثاری به وجود آورد «روبرت دلونه» بود. دلونه آثار شعرگونه خود را با توجه به رنگهای خالص به وجود آورد. خود او در مورد نقاشیهایش از «فرم- سوژه» نام میبرد.

میتوان گفت نهضت هنر آبستره مربوط به یک منطقهٔ خاص نبود؛ این شیوه در تمام کشورهای دنیا طرفدارانی داشت که هر یک به ترتیبی جداگانه به فعالیت مشغول بودند و در عین حال از یکدیگر تأثیر میپذیرفتند.

«مورگان روسل» و «مک دونالد رایت» از نقاشان آمریکایی بودند که از «روبرت دلونه» الهام گرفتند. این دو از سال 1913.م به بعد در این شیوه آثاری به وجود آوردند.

در فرانسه و آلمان نیز بطور همزمان هنر آبستره به وجود آمد. اما جنبش هنر آبستره در روسیه با کیفیتی برتر نمودار شد؛ به ترتیبی که بسیاری از نوابغ این جنبش از این سرزمین برخاستند. تعداد نقاشانی که تحت این شیوه، نقاشی نموده اند بسیارند. در میان آنها هستند نقاشانی که با آثارشان گرایشهای دیگری به وجود آورده اند و به ترتیبی مبتکر و معرف شیوه های جدیدتری، در رابطه با هنر آبستره میباشند. این شیوه ها عبارتاند از «تاشیسم»، «سوپر ماتیسم»، «نئوپلاستیسیسم» و «کنستراکتیوسیم»

دو مسیر عمده در هنر مدرن وجود دارد:

مسیر اول

که پایه های آن قبل از آغاز قرن بیستم در اروپای غربی به ویژه در فرانسه ریخته شد- تحت عنوان کوبیسم نامگذاری گردید.

مسیر دوم

که بیشتر متعلق به قرن حاضر است و با عنوان هنر «آبستره» از روسیه آغاز شد که خود نیز به نحوی، از کوبیسم متأثر گردیده است

هدف نهایی کاندینسکی پایه گذار سبک آبستره این نبود که نقاشی را از محتوا پاک کند، بلکه هدف او این بود که «قالبی مجرد برای تجریدات ذهنی خویش بیافریند. زیرا همانطور که حس رفعتجویی هنرمندان «گوتیک» موجب شد که معماری گوتیک مفهوم «عناصر عمودی» خود را کشف کند. به همانگونه نیز کاندینسکی تبیین آرمانهای عقیدتی خویش را در ریتمهای ویژه فرم و رنگ جستجو میکرد. کیفیت پویای عناصر، «تم» اصلی آثار کاندینسکی را تشکیل میداد. ولی این پویایی، بیشتر ناشی از حرکتی خود به خودی و درونی بود تا جنبشی آیندهگرا.

لذا در آثار او همه چیز در روحانیت، حرکتی پیوسته و فضایی بیکران مستغرق است و هیچ چیز را یارای گریز از این هستی هماهنگ و موزون نیست؛ «کل» به «جزء»، رجحان اساسی آثار وی است و “پل کله” در این باره میگوید:

«هنر، مرئی کردن نامرئی است». یا به عبارت دیگر «هنر، کشف کششهای ناشی از جهان مرئی و امکانات اسرارآمیز بشر است که فقط روحاً میتوان آنها را حس و لمس کرد».

نویسنده و مترجم: دکتر سید سلمان زیدی

آبستره، كوردكاي آردون - بزرگترين عروسك سال - 1906
آبستره، كوردكاي آردون - بزرگترين عروسك سال - 1906

این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

موارد بیشتر